پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

ناشنیدنی: زیباترین محصول حیاتــــ...

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی وقتی برای تعریف و شرح بعضی از کلمات، بدلیل وسعت  اون کلمه، عبارت ها و جمله ها کم میارن توی توصیفش، مثل اخلاص، بنظرم تعریف تئوریش اصلاً بدرد نمیخوره، به این معنی که با صرف فهمیدن و حفظ کردن معنی اون نمیشه اون رو پیاده سازی کرد، یعنی اینجا با تعریف کلمه نمی تونیم به عمل معنا ببخشیم، بلکه باید با عمل و کار درست به کلمه معنا ببخشیم.

‛‛دو صد گفته چون نیم کردار نیست

بعبارتی دکتر شهید مصطفی چمران تعریف دقیق کلمه اخلاص است.

 

شهادت دکتر چمران رو تسلیت عرض می کنم، واسه مناسبت اینروز بهتر دیدم قسمت هایی از کتاب بینش و نیایش شهید رو منتخب کنم تا اگه خوشتون اومد همین کتاب رو همراه 6 کتاب دیگه از آخر همین مطلب دانلود کنید.

بینش و نیایش؛

اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند، و بر من رحمت آورد، بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم، و آتشفشان درون م را آرام کنم[...] چه زیباست؛ راز و نیازهای درویشی دل سوخته و نا امید در نیمه شب، فریاد خورشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ...

[...] جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند، دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید … آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد [...]خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم رابه باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .

خوش دارم هیچ کس را نشناسد، هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد، هیچ کس اشک ها ی سوزانم را در نیمه های شب نبیند، هیچ کس به من محبت نکند، هیچ کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته با شم، جز خدا به کسی پناه نبرم.[...]

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نادیدنی: قفسی از جنس چوبـــــ...

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ق.ظ

پرنده چوبی

بسم الله الرحمن الرحیم

ولادت شاهزاده علی اکبر و روز جوان رو تبریک عرض می کنم، از خداوند واسه همه جوونایه ایران، مردانگی، ادب و دلاوری حضرت علی اکبر رو تمنّا می کنم. واقعاً هنر نزد ایرانیان است و بس. این کار هنری زیبا، اثر هنرمندان شهر تبریز هستش که جلوی تالار 29 بمهن این شهر قرار داره.

تتمه (بی ربط): سرم را شاید دیگران در نبودت گرم کنند اما دلم را هرگز... .

او را مکه و منا می شناسد

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از سالها هشام پسر عبدالملک (دهمین خلیفه عباسی) در مراسم حج شرکت کرد و مشغول طواف خانه خدا گردید وقتی که خواست حجرالاسود را لمس کند، به واسطه ازدحام جمعیت نتوانست حجرالاسود را دست بمالد. در آنجا منبری برایش گذاشتند، او بالای منبر نشست مردم شام اطرافش را گرفتند. هشام مشغول تماشای طواف کنندگان بود که ناگاه امام سجاد آمد در حالی که لباس احرام به تن داشت و زیباترین و خوش اندام و خوشبوترین مردم بود و اثر سجده در پیشاپیش به روشنی دیده می شد.

 

امام با کمال آرامش به طواف پرداخت و در هاله ای از عظمت و شکوه، به نزدیک حجرالاسود   رسید. مردم خود به خود به احترام حضرت راه باز کردند. امام به آسانی حجرالاسود را استلام کرد، هشام از دیدن عظمت حضرت و احترام مردم به امام سجاد خیلی ناراحت شد. مردی از اهالی شام رو به هشام کرد و گفت: این شخص کیست که چنین مورد احترام مردم است!؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

سقای ادب

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ق.ظ

تمثال حضرت ابوالفضل علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

 از وقتیکه یادمون میاد حضرت عباس واسه ما شیعه ها یک الگو بود، همیشه از خدا می خواستیم از ادب و معرفت حضرت عباس روزیمون کنه، وقتی به حوادث کربلا و بخصوص واقعه آخرین آب آوردن حضرت عباس    فکر می کنم، بهت زده میشم شگفتا عجب مرام و معرفتی عجب کوه راسخی عجب دلاوری.

یه بنده خدایی حرف خوبی زد: « گفت وقتی حضرت ابوالفضل رسیدند کنار نهر، دلایل  زیادی وجود داشتن که می تونستد از آب میل کنند و بعد مشک رو پر کنند؛ اونچیزی که بنظر می رسه اول این بود که برای نفس تازه کردن و قوت گرفتن میشد آب بنوشند تا در مسیر برگشت رمقی داشته باشند، دوم اینکه می تونستند از آب بنوشند تا بعد از برگشت از آب مشک نخورند... . امّــا حضرت ابوالفضل ، تشنه ماندن را به خوردن آب ترجیح دادند و عشق را به صورت عملی معنا نموداند... .


آسمان پیش ِ نگاهِ تر ِ من میلرزد          تو زمین میخوری و پیکر ِ من میلرزد
  خبرت را بسوی خیمه هراسان بردند          خیمه از حالِ دلِ مضطر ِ من میلرزد
     دست من نیست کنار تو زمین می افتم          زانویم از غم آب آور ِ من می لرزد
         تیر در چشم تو چون خورد سپاهم آشفت          صفِ مژگان تو نَه ، لشکر ِ من میلرزد
             چون عطش شعله کِشد لرزه به تن می افتد          بین ِ گهواره علی اصغر ِ من میلرزد
                  بعدِ تو دستِ حرامی به حــرم باز شده          بی سبب نیست تن ِ دختر ِ من میلـرزد
                     دشمن از کشتن تو فکر جسارت کرده          رفتی و بی تو دل خــواهر ِ من میلـــرزد

 

تتمه: یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین؛ و در پهنه تاریخ ماند که آب هم شرمنده عباسشد.

آسیستانت! پرفسور و دکتر، بالاخره کدامش؟!

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ

انتخابات شورای شهر

بسم الله الرحمن الرحیم

تتمه: این روزها که ستادها همه شده ستاد های مردمی! {بالاخره آقایان نامزد هم از مردم هستند} القاب کم می آید در ستایش آنها... . وقعاً این القاب چقدر در تبلیغات مهم است؟! بماند کارت استخر و بلیط ناهار و شام و صرف میوه... . شنیدم ستاد دو نامزد که خواهر و برادر هستند اعلان ها و پوستر های یکدیگر را پاره می کنند و عکس روی عکس همدیگر می چسبانند!؟ سیاست و قدرت عقیم است به این میگن!

میلاد ارباب

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شما

میلاد امام حسین   و عیاد شعبانیه رو  تبریک می گم به محضر امام زمان عج و تمام شیعیان و محبین اهل بیت . دنبال یه مطلبم مناسب می گشتم که بازم مثه همیشه خود مولا دستم رو گرفت، مولا جان اگر شما نبودید ما همه گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

و عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟ همه امام حسین را نشان دادند. عرب امام حسین را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعری حاجت خود را مطرح کرد. مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است:

 

 تا حال هر که به تو امید بسته ناامید برنگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است. تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: خداوند حجاب را از جنس محبت آفرید.

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ق.ظ

حجاب

بسم الله الرحمن الرحیم

حدود 20 سالی بیشتر نداشت .شاید اگر بگویم دستمال سر از نوع میکروسکوپی ها سرش می کرد، بیشتر به واقعیت شبیه است تا بگویم روسری می پوشید! از آن دخترهایی بود که بقول بعضی می گویند: اخرشه! قبل ازماه رمضان بود. وقتی برای مشاوره به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد مقنعه سر کرد هرچند هنوز موهایش بیرون بود اما آن تیپ کجا ،مقنعه امروزش کجا!؟

 

 داشتم از تعجب شاخ در می آوردم !  بدون مقدمه وب دون اینکه من سوالی کنم شروع کرد:  ((حاج آقا امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!))  هنوز از تعجب پوشش جدیدیش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد. گفتم:  ((مگه چی شده؟!))  درحالی که با انرژی زیادمی خواست حرف بزند گفت:‌  ((حاج اقا! امروز وقتی سوار اتوبوس واحد شدم همین که خواستم برم و روی صندلی بنشینم یک دختر حدود 24 ساله ،محجبه، بامانتویی بسیار شیک، چادری اتو کشیده و بسیار مرتب با یک حجاب کامل و بسیار تمیز و شیک ،نگاهی به من کرد وبا لبخند محبت آمیزیش رو به من گفت:  ((خانم خوب بیا کنار من بنشین. )) 

 

با اینکه از تیپ مذهبی اش خوشم نمی آمد بدون هیچ حرفی رفتم کنارش بنشینم. هنوز درست و حسابی ننشسته بودم که مرا در لبخند محبت آمیزش غرق کرد و گفت :  ((من دانشجوی دانشگاه اصفهان هستم شما چیکار می کنی؟ ...))  با او گرم صحبت شدم بعد از مقداری صحبت آنچنان با من با محبت برخورد کرد که انگار سالها بود که او را می شناختم! و سالها بود که دوستش داشتم!

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: لَن تَرَانِی یا موسی!

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی

وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ

جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)

و چون موسى به میقات و وعده‏گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به این کوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگار موسى بر کوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشى کرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (که دیده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

بنظرم داستان مردمان قوم بنی اسرائیل خیلی عجیبه و عبرت های زیادی تو  داستانهای این قوم واسه کل انسان ها و اللخصوص واسه ما مسلمونا نهفته است، تو حدیثی از مولای علی خوندم که آینده ما و آنچه که بعداً واسمون پیش میاد توی قرآن هستش! بعبارت بهتر در حدیثی از حضرت فاطمه اومده؛ با خواندن قرآن دید و بصیرت ما به آینده بیشتر میشه و اتفاقات آینده رو با عقل و بصیرتمون می تونیم تشخیص بدیم.{نقل به مضمون}

 

اما داستان عبرت آنگیزی که در ادامه میاد داستان حضرت موسی و توقفش در کوه طور، برای دریافت الواح  مقدس توارات هستش که 70 نفر از بزرگان بنی اسرائیل هم قبل از شروع خلوت موسی با خدا، برای شندین صدای خداوند متعال با او راهی کوه طور شده بودند،تو ادامه  برای درک و تدبیر درست آیه از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

 

نکات آیه:

«دَکّ»، به معناى زمین صاف و«جعله دکّا»، یعنى کوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت.
«خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بیهوشى بر اثر صداى مهیب است.

 

مثل لباسی که از یقه اش گرفتین و یهو ولش کنید! چطوری روی زمین می افته؟!

 

دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ ى بنى ‏اسرائیل بود که از موسى مى‏خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (که در آیه 155 همین سوره مى‏خوانیم)، و آن کافران غافل  بودند که هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاتدرکه الابصار» [253] ، بلکه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانکه حضرت على فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان» [254]

امام صادق در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّک لاتُرى» [255] ، من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این که ذات الهى قابل دیدن نیست.


در جلسه‏ اى مأمون به امام رضا گفت: مگر شما نمى‏گویید انبیا معصومند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست کرد؟ «أرنى أنظر الیک»، آیا موسى نمى‏دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟

اینجا؛ در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: علم بهتر است یا ثروت

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

          همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علیدر پاسخ گفت: « علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

 

♦  در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.


در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

 

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: « علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.»

در ادامه مطلب پاسخ 6 سوال دیگر را مطالعه کنید... .