پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۵۶ مطلب با موضوع «حکایات و داستان های شنیدنی» ثبت شده است

همه آدما یه مظنه دارن...!

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ب.ظ

بدون استثنا هر کی، هرکی که بگی یه مظنه داره
آدما همشون فروشی هستند.

اما برنده اونا هستند که خدا قیمت جونشونه/.
یا حق/.

گینه دوران دولانیب ماه محرم گئلدی

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ب.ظ

باز روزگار سپری شد و دوباره ماه محرم رسید

پوستر محرم

باز بوی محرم می رسد از راه، عجیب، دلها هوای کربلا دارد،این ایام بوی ظهور دارد و محرم چقدر این بو را در فضا دوچندان نموده...

شعر زیبای که در ادامه می آید از شاعر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام؛ حمید نجفلوی ترکمانی است که به مناسبت رسیدن ماه محرم برای اولین بار منتشر می شود:

 

قسم به عشق در مقام قاضی

                                                 که عقل با جنون کند موازی

به رد سرخ خون ز چشم دلبر

                                                 کیست که باشد ز غمت بی خبر

قسم به زخم تازیانه به روی دست

                                                 به هر که دلسوخته حسین (علیه السلام) است

قسم به خشم در نگاه ساقی

                                                 به کشته و مرده های دلبر عراقی

به پیشانی پر ز خون زینب

                                                 به هرکه از عشق تو سوزد امشب

به لحظه لحظه های کربلا

                                                 که آتش است هر دم این ماجرا

قسم به پهلوان دور خیمه بیدار

                                                 به ساقی تشنه لب ز آب بیزار

به مشک آب چاک چاک و پاره

                                                 به ابرهای تیره دور یک ستاره

به ضربه های شمشیر یل علمدار

                                                 به تنهایی شاه و دشمنان بسیار

به رأس روی نی رفته به جانب

                                                 به هیبت یل ابالعجائب

قسم به غربت غریب ارباب

                                                 به ناله های دلخراش طفل رباب

به ام اصغر ز غصه بی تاب

                                                 به هر که از گریه نگشته سیراب

به پاره های  قلب مادران روی نی

                                                 که شیعه خون به دل تا بی کی؟

قسم به زینب و نماز شبش

                                                 به امشبی که لیلة الجنون شد همش

به یاد دستهای بسته بر هم

                                                 به آنکه مینهد به زخم شیعه مرهم

قسم به غربت حضرت عشق سجاد

                                                 به قائم آل محمد(صل الله علیه و آله) که نرفته از یاد

رسد یوم قیام شیرهای شیعه

                                                 لحظه کندن درخت غم ز ریشه

دوباره شیعه انقلاب می کند باز

                                                 به داعشی نشان دهد قدرت اعجاز

لحظه رقصان شدن ذوالفقار

                                                 به دست های نائب علمدار

همان دمی که عالمی کند اقرار

                                                 اول امیر حق حیدر کرار

التماس دعا؛شاعر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام؛ حمید نجفلوی ترکمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیثی درباره کودکی حضرت هادی(علیه السلام) است که وقتی معتصم در سال دویست و هجده هجری، حضرت جواد(علیه السلام) را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادی(علیه السلام) که در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند، پس از آنکه حضرت جواد(علیه السلام) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتی شنید پسر بزرگ حضرت جواد، علی‌ بن محمد(علیه السلام) شش سال دارد، گفت: این خطرناک است، ما باید به فکرش باشیم.

معتصم شخصی را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آنجا کسی را که دشمن اهل بیت(علیه السلام) است پیدا کند و این بچه را به دست آن شخص بسپرد تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.

این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکی از علمای مدینه را به نام الجُنَیدی که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترین مردم با اهل بیت(علیه السلام) بود،-در مدینه از این قبیل علما آن وقت بودند- برای این کار پیدا کرد و به او گفت: من مأموریت دارم که تو را مربی و مؤدب این بچه کنم، تا نگذاری هیچ کس با او رفت‌و‌آمد کند و او را آن طور که ما می‌خواهیم تربیت کن، اسم این شخص الجنیدی در تاریخ ثبت است، حضرت هادی(علیه السلام) هم همان طور که گفتم، در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسی می‌توانست در مقابل آن مقاومت کند؟

بعد از چند وقت یکی از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدی را دید و از بچه‌ای که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد، الجنیدی گفت: بچه؟ این بچه است؟ من یک مسأله از ادب برای او بیان می‌کنم، او باب‌هایی از ادب را برای من بیان می‌کند که من استفاده می‌کنم! اینها کجا درس خوانده‌اند؟ گاهی به او، وقتی می‌خواهد وارد حجره شود، می‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو- می‌خواسته اذیت کند- می‌پرسد: چه سوره‌ای بخوانم؟ من به او گفتم: سوره بزرگی، مثلاً سوره آل‌عمران را بخوان، او خوانده و جاهای مشکلش را هم برای من معنا کرده است، اینها عالمند! حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند، ارتباط این کودک ـ که علی‌الظاهر کودک است، اما ولی الله است، «و آتیناه الحکم صبیّا»ـ با این استاد مدتی ادامه پیدا کرد -و استاد یکی از شیعیان مخلص اهل بیت شد.

شد غلامی که آب جو آرد/آب جوی آمد و غلام بِبُرد

منبع:jahannews.com


تتمه: خدایا! {...} از زشتی اعمالم، به خاطر زیبایی هایی که نزد توست، در گذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان.

صحیفه امام محمد باقر علیه السلام به نقل از کتاب من و نافرمانی هایم.

دین در برابر عقل نیستـــــ...

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

مشکل کفایت یا عدم کفایت عقل برای سعادتمند شدن نیست، مشکل در عدم استفاده از تمام ظرفیت های عقل و اصول عقلانیت است. آمدن وحی برای استفاده حداکثری از قوه عقل مقرر گردید.

 

عصای اوّل راه رفتن در وادی دنیا، عقل است، به همین سبب است که اصول دین ابتدا باید به اثبات عقل برسد سپس عبادت آغاز شود.

 

و آن زمانی که آماده راه رفتن بدون عصا شده اید، زمان در آغوش عشق بودن است و ره به عشق خواهید پیمود. قدر عصای عقل را بدانید، همان او بود که خشت اول را بنا نهاد، اگر در پیمودن این راه زمانی خسته شدید بر آن تکیه کنید. اما برای پیمودن سریع راه عصای عشق را بردارید. عقل مصلحت طلب است اما عشق صداقت پیشه.

 

اگر گویی این صاحب خانه عشق کجاست؟ و مقصد این راه و پناهگاه او کجاست حضرت عشق، خودش پاسختان را می دهد:

 

کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی
کلام «لا إلهَ إلّا اللّهُ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست» دژ و حصار من است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت.

 

اگر بگویی پس در این پناهگاه خالق عشق کجاست؟ ندا می دهد:

 

و هو معکم اینما کنم

او با شماست هرجا که باشید.

 

اگر گویی پس چرا من نمی بینمش پاسخت می دهد:

اینما تولوا فثم وجه الله

به هر کجا روی کنی وجه الهی آن جاست.

عبدالمهدی حیـــران

على علیه السلام مولای متقیان فرمودند:
جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ ام که ترا در انتخاب یکى از سه چیز مخیر سازم پس یکى را بر گزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما باز گردید و او را واگذارید، آن دو گفتند اى جبرئیل ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.

اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایة: 2

مطالب مرتبط:

غذای روح... .

توهم تفکر...!

کاغذ آرامش نمی آورد...

بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

 

خدا را چگونه عبادت کنیم!؟

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ

بسیم الله الرحمـــن الــرحیم

 

آیا روشنایی ظاهری خود را دیدی (خطاب به شیطان) و گفتی محال است که گل تیره و تاریک از تو اشرف شود؟!



شیطان از خداوند متعال درخواست نمود که به جای سجده بر آدم (علیه السلام) چنان تو را عبادت کنم، که هیچ کس مثل آن، تو را عبادت نکرده باشد!؟

 

ولی خداوند فرمود: من دوست دارم آنگونه که می خواهم، مرا عبادت کنند.

آیت الله بهجت رحمة الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریباً یکسال پیشه (دقیقاً 369 روز) پستی با عنوان نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن + دانلود 3 مناظره گذاشتم که شامل سخنرانی استاد رائفی پور و 3 مناظره جالب در اثبات حقانیت و خلافت بلافصل مولای متقیان علی علیه السلام بود، امشب تصمیم گرفتم 2 آیه دیگه با همین هدف رو براتون بزارم، امیدوارم موجب جلای دلهای پاکتون بشه و بر ایمانتون اضافه کنه هر چند بر کفر غاصبان و کافران خواهد افزود....

 

آیه مباهله که خیلی معروفه یک عبارتی  با عنوان وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ یعنی خودمان را و شما خودتان را داره که طبق تفاسیر شیعه و سنی نشون می ده که مراد از «شخصی از خودتان» علی ابن ابیطالب علیه السلام هستش که در مباهله با مسیحیان همراه با پیامبر مکرم اسلام  و اهل بیت صل الله علیه و آله والسلمحضور پیدا کرد.

سوره مبارکه آل عمران/ آیه شریفه 61:

 

فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ

پس هر کس با تو درباره او (عیساى مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانى را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آن گاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

با توجه به عبارت «شخصی از خودتان»، در آیه شریفه 17 سوره مبارکه هود نیز عبارتی آمده که دقیقاً هم معنی هم این عبارت است بار دیگر حضرت علی علیه السلام را از وجود و نفس پیامبر صل الله علیه و آله والسلممعرفی می کند.

فَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ  (هود/17)

 

آیا آن کس که (همچون پیامبر اسلام) دلیل روشنى (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست، و پیش از او (نیز) کتاب موسى‏ (که) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند کسى است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)، آنان (کسانى که حق‏جو هستند) به او ایمان مى‏آورند، و هر کس از احزاب (و گروه‏هاى مختلف) که به او کافر شود، وعدگاهش آتش است. پس، از آن در تردید مباش (که) قطعاً آن (وحى، کلامِ) حقّى است (که) ازپروردگارت (نازل شده)، اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

با  این مقدمه برای درک بهتر مطلب از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

توهم تفکر...!

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۱۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در عجبم از انسانی که مغرور به قوه عقل است و با اتّکای به آن خود را بی نیاز از وحی می داند، چگونه به مستی ، عقل خود می رباید. گاه ما فکر میکنیم! اما در اصل توهم کرده ایم، در واقع ما توهم می کنیم که فکر کرده ایم! توهم تفکر...!

عبـــد المهــدی حیــران

 

آقای رئیس جمهور! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند...!؟

 

 

معرفی کتاب: کوچه نقاش ها... .

پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۴۴ ب.ظ

معرفی کتاب: کوچه نقاش ها؛ سید ابوالفضل کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم

" کوچه نقاش ها " داستان زندگی مردی از مردستان سرزمین مان است. سر گذشت سید ابوالفضل کاظمی فرمانده گردان میثم از زبان خودش. او در سال 1335 در تهران به دنیا آمد. دوران جوانی اش مقارن است با سال های مبارزه بر علیه رژیم طاغوت و بعد از آن 8 سال دفاع مقدس. ولی همرزمی شهید چمران و دو سال حضور در خاک کردستان را از خاطره انگیزترین روزهای زندگی اش می داند.[1]

 

راوی این کتاب، سید ابوالفضل کاظمی متولد کوچه نقاش ها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است به دلیل علاقه اش به این محله و کوچه نام کتاب را کوچه نقاش ها گذاشته است.در این کتاب راوی دست ما را میگیرد و ما را به شانزده گذر از زندگی اش می برد. کتاب حاصل سه ماه مصاحبه سرکار خانم صبوری با سید عزیز است . کاظمی فرمانده گردان بسیجی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بوده وی در طول جنگ در چندین عملیات به صورت نیروی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای ۵ و ۸ فرمانده گردان عملیاتی میثم بوده.

دست خط سید ابوالفضل کاظمی؛ کوچه نقاش ها

صداقت راوی تا انتهای داستان، ادبیات داش مشتی، بیان جنبه های مثبت و منفی، ویراستاری خوب کتاب و ... از ویژگی های مثبت کتاب است. از طرفی آشنایی و رفاقت نزدیک سید بزرگوار با مردان بزرگی همچون آیت الله علی نجفی، شهید رجایی، شهید چمران و بقیه بزرگانی که تصاویرشان در پایین آمده بر جذابیت کتاب افزوده است. در آینده حتماً بخش های جالب و خاطرات خواندنی این کتاب رو برای معرفی و آشنایی بیشتر منشر می کنم.

 

بعضی از  شخصیت های کتاب:

 

آیت الله سید محمدی علی نجفی


شهید محمد علی رجایی

شهید مصطفی چمران

پهلوان پایتخت؛ طیب حاج رضایی

شهید اصغر ارسنجانی

شهید محمد ابراهیم همت

معلم کوچه نقاش ها؛ حاج قاسم

شهید حسین طاهری

محمد کوثری

علی زاکانی

محمد عروس

حاج بخشی

 

معرفی کتاب: کوچه نقاش ها؛ سید ابوالفضل کاظمی

این کتاب به  چاپ شانزدهم رسیده است.

صرفاً جهت اطلاع: قیمت جلد سخت  199,000 ریال

البته بعضی فروشگاههای اینترنتی این کتاب رو 850,000 ریال می فروشند که شایدتفاوت جلد و کیفیت ورق ها علتش باشه.

 

منابع:

[1]فردا نیوز؛مصاحبه با راوی کتاب؛ سید ابوالفضل کاظمی

 

تتمه: زندگانی جنگیست برای عاشق شدن و عاشق ماندن و فاتحان این جنگ مجنونانند.

شنیده ام این جنگ پایان گرفته            هرآنچه جز عشق بود ره گور گرفته

عبدالمهدی حیران

علامه حسن زاده آملی:  «الهی! با اجازه ات نام عالم را عشق آباد گذاشته ام.»

کاغذ آرامش نمی آورد...

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ

 

اگر برای آرامش بدنبال پول باشی؛ تا بدان نرسی آرامشی نخواهی داشت و اگر با این هدف بدان برسی دیگر هرگز روی آرامش را نخواهی دید،

اما اگر بدنبال آرامشی؛ مطمئناً بدان خواهی رسید و در این میان اگر ثروتی بدست آوردی آرامشت را مضاعف خواهد کرد.

عبدالمهدی حیـــران

 

تتمه: بارالها مابقی غیبت امام زمان عج الله را ببخش، به حق حرمت خاندان عصمت و طهارت.

تتمه2: مدتیه آقای عبدالمهدی حیران توی پیکایل مطالب هنری و اشعار زیبای خودشون رو منتشر می کنند،  خواستم در حد تتمه ای از ایشون قدردانی و تشکر کنم.

 

مرتبط:

بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

 

معرفی کتاب: خاک های نرم کوشک

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۲ ب.ظ

شهید عبدالحسین برونسی؛ خاک های نرم کوشک

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید مهمترین لحظه زندگی او، که همان سرانجام او را رقم زد فرار او از خانه ای سرهنگی بود که کل خدمتش را باید در خانه او می گذراند. تا زن بی حجاب صاحب خانه را دید فرار را بر قرار ترجیح داد و بعد از آن عبدی شد که نظر کرده مولا بود.

 

یوسف نبی علیه السلام و ابن سیرین مزد این کارشان را گرفتند و عمری با عنایات حق زندگی کردند و شهید عبد الحسین برونسی نیز همچون آنان در زندگیش کرامات زیادی از خود نشان داد و در مدت زندگیش جز رضای حق را طلب نکرد. روحش شاد.

 

قبل از عملیات بدر، بارها شهید برونسی ، به مناسبت های مختلف از شهادتش در عملیات قریب الوقوع بدر خبر می دهد. گاهی آن قدر مطمئن حرف می زند که می گوید : اگر من در این عملیات شهید نشدم ، در مسلمانی ام شک کنید! و از آن بالاتر این که به بعضی ها ، از تاریخ ومحل شهادتش نیز خبر می دهد که چند روز بعد ، همان طور هم می شود.

 

در ظاهر امر، او کارگری بنّا است که در دوران قبل از انقلاب ، رنج وشکنجه بسیاری را در راه اسلام تحمل می کند؛ و در دوران بعد از انقلاب هم که زمینه برای رشد او مهیا می شود ، چنان لیاقتی از خود نشان می دهد که زبانزد همگان می گردد و نامش حتی به محافل خبری استکبار جهانی نیز کشیده می شود ، و سردمداران کفر برای سر او جایزه تعیین می کنند.

اما در باطن امر، موردی که قابل تامل است و می توان به عنوان رمز موفقیت، و در واقع رمز رستگاری او نام برد؛ عبودیت و بندگی بی قید و شرط آن شهید والامقام در مقابل حق و حقیقت .[1]

 

دست‌ نوشته رهبر انقلاب بر حاشیه کتاب

مقام معظم رهبری در جمع فیلم سازان و کارگردانان سینما و تلویزیون در تاریخ بیست و ششم خرداد هشتاد و پنج در مورد این کتاب می فرمایند:

 

الان چند سالی است که کتابهایی درباره‏ سرداران و فرماندهان باب شده و می‏نویسند و بنده هم مشتری این کتابها هستم و می‏خوانم.بعضی از اینها را من خودم از نزدیک می ‏شناختم و آنچه در باره شان نوشته شده، روایتهای صادقانه و بسیار تکان دهنده است – این هم حالا آدم می‏تواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغه ‏آمیز است و کدام صادقانه است –  آدم می‏بیندبرخی از این شخصیتهای برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمده‏ اند؛

 

این اوستا عبدالحسین برونسی، یک جوان مشهدی بنا، که قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته‏ اند و من توصیه می‏کنم و واقعا دوست می‏دارم شماها بخوانید. من می‏ترسم این کتابها اصلا دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده. ایشان اول جنگ وارد میدان نبرد شده بود و بنده هم هیچ خبری نداشتم.

 

خاک های نرم کوشک

دانلود نسخه PDF برای کامپیوتر و نسخه Jar برای موبایل

با حجم 5/6 مگابایت

صرفاً جهت اطلاع: قیمت  84000 ریال

این کتاب به چاپ صد و بیستم خود با تیراژ کلی 329000 نسخه رسیده است.

1- بعد از دانلود، فایل را از حالت فشرده خارج کنید و با برنامه Adobe reader آن را باز کنید.

2- برای خواندن کتاب پس از باز کردن فایل pdf بر روی آن کلیک راست کرده و گزینۀ Rotate clockwise  را انتخاب کنید .

 

منبع:

[1] انجمن راسخون

تتمه: کوچه هایمان را بنام شهدا نامگذاری کردیم تا وقت برگشتن به خانه و هنگامی که نشانی منزلمان را می دهیم؛ بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم.

نا دیدنی: آیت الله خامنه ای و سید حسن نصرالله

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ

عکس حضرت أقا و سید حسن نصرالله
برای دریافت عکس با کیفیت (رزولوشن 300) و حجم 1.05 مگابایت
اینجا کلیک کنید.

ما که نظرمان دور است ز وجه الله        تا می توانیم تو را می نگریم روح الله

 تتمه: شهادت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام رو تسلیت عرض می کنم خدمت امام زمان عج و شما دوستان عزیز.

لینک های نامربوط:

[1]عکس های مراسم ازدواج 2 نفر از اعضای مجمع جهانی ارتدوکس یهوی + حجاب کامل عروس!

[2+] کلیپ های تصویری مراسم

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

سلام، سلام به همه عاشقان زیباترین وجود ها و نازنین ترین بندگان خدا، اهل بیت پیامبر، امیدوارم تا اینجا نماز و روزه ها تون مقبول درگاه حق قرار گرفته باشه، مطلب ناشنیدنی شیرین و جذابی در مورد حقانیت اهل بیت پیامبر و وصایت بلافصل اون حضرات رو آماده کردم که به شکل مناظره ای جالب توسط یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام بنام هشام انجام گرفته که امیدوارم کامتان رو شیرین کنه؛

 

وقتی در مورد  اهل بیت علیهم السلام حرف می زنم یاد کلام علامه امینی ره می افتم که بعد از اتمام کتاب ارزشمند الغدیر فرموده بودند{نقل به مضمون} : « روز قیامت از تمام کسانیکه وقت مرا با نوشتن این کتاب گرفته اند شکایت خواهم کرد چرا که علی علیه السلام نیازی به اثبات نداشت و من باید در باب فضایل و کرامات مولای متقیان کتاب می نوشتم.»

 

و امّـــا؛ نحوه مناظره ای در صحف ابراهیم و موسی علیهم سلام

 

گروهی از شاگردان امام صادق علیه السلام از جمله هشام در محضر آن حضرت بودند، امام به هشام رو کرد و فرمود: « مناظره ای که بین تو و عمر و بن عبید واقع شده برای ما بیان کن!» هشام گفت: « فدایت شوم من شما را خیلی بزرگ می دانم و از سخن گفتن در حضور شما حیا می کنم، زیرا زبانم در محضر شما توان سخن گفتن را ندارد!»

 

امام فرمودند: « هر وقت ما دستور دادیم شما اطاعت کنید.» هشام گفت:  به من اطلاع دادند که عمروبن عبید روزها در مسجد بصره با شاگردانش می نشیند و پیرامون (امامت و رهبری بحث و گفتگو می کند و عقیده شیعه را در مسأله امامت بی اساس می داند). این خبر برای من خیلی سنگین بود. به این جهت از کوفه حرکت کرده، روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم.

 

دیدم عمروبن عبید در مسجد نشسته و گروه زیادی گرداگرد او حلقه زده بودند و از او پرسش هایی می کردند و او هم پاسخ می گفت. من هم در آخر جمعیت میان حاضران نشستم. آنگاه رو به عمرو کرده، گفتم: « ای مرد دانشمند! من مرد غریبی هستم، آیا اجازه می دهی از شما سوالی کنم؟ » عمرو گفت: « آری! هر چه می خواهی بپرس.» گفتم: « آیا شما چشم داری؟ گفت: این چه پرسشی است مطرح می کنی، مگر نمی بینی که چشم دارم دیگر چرا می پرسی؟» گفتم: « پرسشهای من از همین نوع است؟»

 

گفت: « گرچه پرسشهای تو بی فایده و احمقانه است ولی هر چه دلت می خواهد بپرس!» گفتم: « آیا شما چشم داری؟» گفت:« آری! » گفتم: « با چشم چه کار می کنی؟»  عمرو گفت: « دیدنی ها را می بینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص می دهم. »

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

مادران شهدا
{عکس از آرشیو}

مادر شهید، عکس اول را آورد گفت: «این پسر اولم محسن است!» عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن؛ گفت: «این پسر دومم محمد است.» خواست بگوید این پسر سومم... سرش را که بالا آورد، دید شانه های امام  (ره) دارد می لرزد... امام خمینی (ره) گربه اش گرفته بود... فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم...!

مطالب مرتبط

مخوف‌ترین زندان‌های صدام به روایت مادر شهید

دسته بندی شهدا و جانبازان

تتمه: قرار نیست ما بمانیم و ارزشها محو شوند، قرار است ارزشها بمانند و ما محو شویم. {شهید ابوالحسن کریمی} اینجا بخوانید.

نا شنیدنی: بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

 

همان کسانى که فرشتگان جانشان را در حالى که پاکند مى‏ستانند [و به آنان] مى‏گویند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى‏دادید به بهشت درآیید.

سوره مبارکه نحل/ آیه شریفه 32

 

 

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ

می پندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیانِ شما آمده بر سر شمانیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند تا آنجا که پیامبر و مؤمنانی که با اوبودند گفتند: پس یاریِ خدا کی خواهد رسید؟ بدانید که یاری خدا نزدیک است. سوره مبارکه بقرة/ آیه شریفه 44

 

بهشت را به بها دهند نه به بهانه

مطمئنم اگر شهید می خواست سخنش را ادامه دهد، نقل حدیث کنز می نمود، شرح حدیث اشتیاق خداوند به توابین رو می فرمود و بعد فریاد می زد: خــــداوند دنبال بهانه است تا به ما بها دهد و ما چقدر باید بی توفیق باشیم که نتوانیم خود را لایق بهانه ای کنیم... .

 

بهشت را به بها دهند نه به بهانه و خــــداوند دنبال بهانه است تا به ما بها دهد و ما چقدر باید بی توفیق باشیم که نتوانیم خود را لایق بهانه ای کنیم... .

عبدالمهدی حیران

لینک های مرتبط:

ماجـرای اعتـراض رضــا کیانیــان به ادکلـن زدن شهیــد بهشتـی!

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر استــ امّا...!

تتمه: باید در زندگی خودت را گم کنی تا خدا را پیدا کنی.

تتمه 2: از امروز آقای عبدالمهدی حیران توی پیکایل مطالب هنری و اشعار زیبای خودشون رو منتشر خواهند کرد.

معرفی کتاب؛ اسرار خاندان محمد رسول الله

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۵ ق.ظ

اسرار خاندان محمد رسول الله

اسرار خاندان محمد رسول الله صل الله علیه و آله

 

       سلیم بن قیس هلالی عامری کوفی؛ شخصی که از محضر پنج امام معصوم استفاده نموده و مورد وثوق و اعتماد امامان بوده، به نقل وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبرپرداخته و ناشنیدنی های زیادی رو بعد از  اطمینان و پرسیدن از چندین صحابه در این کتاب گرد آوری کرده. کتاب حاضر به جهت اینکه در نقل احادیث به زمان و مکان احادیث هم اشاره کرده مورد توجه زیادی قرار گرفته، سلیم مدت ها تحت تعقیب بوده و به صورت مخفیانه زندگی میکرده و برای حفظ این کتاب کوشش های زیادی نموده است.

 

سلیم در اواخر عمر شریف خود به سرزمین ایران پناهنده شده و در خانه ابان بن ابی عیاش بار امانت رو بعد از توصیه های فراوان به او سپرده، سلیم در صحبت با ابان از آشکار شدن این کتاب نه تنها در بین مسلمانان بلکه بین شیعیان نیز ابراز نگرانی نموده و هراس داشته است که علت آنرا، عظمت احادیث و عظمت اسرار یاد شده عنوان کرده که مبادا مورد آنکار مسلمان قرار بگیرد یا آنها را مرتد کند...!

 

امام صادق علیه السلام:

هر کدام از شیعیان و محبین  ما که کتاب

سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشند چیزی

از امر ولایت ما در نزد او نیست و اطلاعی از اسباب و

علوم ما اهل بیت ندارد. زیر این کتاب الفبای شیعه و سری از

اسرار آل محمد صل الله علیه و آله وسلم است.

 برای دانلود این کتاب اینـجــــا کلیک کنید.

بعد از دانلود، فایل را از حالت فشرده خارج کنید و با برنامه Adobe reader آن را باز کنید.

معرفی کتاب؛ پیشوای صادق

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ق.ظ

پیشوای صادق

معرفی کتاب؛ پیشوای صادق

 

       در دوران قبل از پیروزی انقلاب و در زمانی که رهبری جامعه، مهمترین مساله نهضت اسلامی بود; مقام معظم رهبری حفظه الله چند سخنرانی درباره تحلیل زندگانی امام صادقایراد فرمودند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ; تحت عنوان «پیشوای صادق » منتشر گردید. کتابی با اندازه کوچک در 111 صفحه که یکی از بهترین تحلیل های سیاسی درباره عملکرد ائمه اطهاراست که ایشان نگاه و تحلیلی کاملاً متفاوت و زیبایی رو به تصویر کشیده اند و مطمئناً باعث تشکیل و تحکیم ائدولوژی و جبهه فکری شما خواهد شد. این کتاب می تونه مقدمه ای باشه برای مطالعه کتاب ارزشمند "انسان 250 ساله"....

این کتاب رو می تونید از اینجا دریافت کنید...

نورالدین پسر ایران

       اصلاً فکر نمی‌کردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبه‌ها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیت‌هایم بودم، اما سال 1373 یک شب خواب دیدم آقای خامنه‌ای ورقه‌هایی در دست دارد که می‌خواند و گریه می‌کند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت این‌ها خاطرات یک جانباز 70 درصد است که 80 ماه در جبهه‌ها بوده و باز می‌گوید که در مورد جنگ کاری نکرده‌ام ...{نور الدین عافی}

 

آقا سید در یکی از سخنرانی هاش می گفتند وقتی کتاب چاپ شد خیلی ها با من تماس گرفتند و اعتراض کردند و گاه تندی هایی به من شد، تا اینکه با حضرت آقا دیدار کردیم و نظر ایشان در مورد کتاب گرفته شد و ضمیمه کتاب شد. علت اینهمه نا مهربانی ها هم معلوم بود ایشان تابو شکسته بودند و صادقانه از شیطنت های جبهه تا بعضی حرف ها که اغلب زده نمی شدند پرداخته بود.

 

گاه کارهایی رو نقل می کردند که از یک رزمنده بعید بود و حین مطالعه کتاب، خواننده متعجب میشه. اما کتاب مالامال از صداقت است و با خواننده ارتباط قوی ای برقرار می کند.

دست‌ نوشته رهبر انقلاب بر حاشیه کتاب «نورالدین پسر ایران»

بسم الله الرحمن الرحیم

این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه‌ی پُرکار و اعجاز گونه‌ی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشته‌اند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین‌زبانی که از قریحه‌ی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک‌اندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشه‌هائی که عادتاً در بیان خاطره‌ها نگفته میماند، از ویژگیهای برجسته‌ی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانه‌ی همسری است که تلخی‌ها و دشواریهای زندگی با رزمنده‌ئی یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است.
ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم والحمدلله

معرفی کتاب؛ نورالدین پسر ایران

تتمه: کوچه هایمان را بنام شهدا نامگذاری کردیم تا وقت برگشتن به خانه و هنگامی که نشانی منزلمان را می دهیم؛ بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم.

معرفی کتاب: حجاب و پاکی هم خوب چیزیه

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ

پایی که جا ماند

یکشنبه 21 آبان 1368 - تکریت - کمپ ملحق

وفات بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. آن شب تلویزیون نوبت بازداشتگاه ما بود. مثل همیشه، شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از تلویزیون عراق ترانه پخش می شد. بچه ها به حرمت رحلت بانوی بزرگ تلویزیون را خاموش کردند. نگهبانهای کمپ که بیشتر اوقات از پشت پنجره ی بازداشتگاه ما را می پاییدند و تلویزیون تماس می کردند، ناراحت شدند. تلویزیون را برای استفاده اسرا آورده بودند اما در حقیقت متعلق به عراقی ها بود.


{...} ولید که عفت کلام نداشت، به حمید غیوری بچه ی گنبد که تلویزون را خاموش کرده بود، زیاد بدو بیراه گفت. ولید، حمید را کنار پنجره خواند، دستش را از لای میله ها پنجره ی بازداشتگاه داخل آورد و چند سیلی خواباند توی صورت فرهاد{...}

ولید برای اینکه لج مرا در آورده باشد، صدایم زد و گفت:

- ها ناصر استخباراتی، دست بزن!

جوابش را ندادم. حسین مروانی اسیرعرب زبان ایرانی را برای ترجمه ی حرف هایش صدا زد و گفت:

- {امام} خمینی {ره} بهتون گفته این خانم های خوشکل رو نگاه نکنید؟!

دلم نمی خواست با او هم کلام شوم. از جایم بلند شدم، می خواستم به آن قسمت بازداشتگاه بروم، جایی که به ولید دید نداشته باشم، نمی خواستم او را ببینم، ولید فهمید؛ مرا کنار پنجره فرا خواند و گفت:

- چطوره شما نیروهای {امام} خمینی {ره} از رقص و ترانه بدتون می آد، من که از دیدن ایین تصاویر خوشم می آد!

- یکی مثل شما خوشش می آد، ما بدون می آد. اسلام می گه از گناه دوری کنید!

ولید خندید و گفت: حکومت ایران به زور سر خانم ها چادر کرده، من خودم عاشق گوگوش و مهستی شما هستم، چطوری شما از اینا بدتون می آد؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ملاقات عالم هندی با امام زمان عج

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۹ ق.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

        عرض سلام دارم خدمت دوستای وبلاگ نویسم و افسران جنگ نرم و بازدیدکنندگان پیکایل، میلاد با سعادت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف رو تبریک عرض می کنم خدمت پیامبر گرامی اسلام و تمام شیعیان و دوستداران اهل بیت، از زبان آیت الله بهجت ره می گم که بعدا نگن بدون سند حرف زدم و الکی نوید ظهور دادم، ایشون قبل از وفاتشون فرموده بودند که ظهور امام زمان عج نزدیک شده به این معنی که باید آماده بود، کسانیکه کتاب در مورد موضوعات مهدویت مطالعه کردند می دونند که چندین بار زمان فرج  رسیده اما بدلیل کم کاری و تعلل مسلمانان و در نتیجه مهیا نشدن شرایط فرج، این امر محقق نشده، و این لزوم آماده شدن برای فرج حضرت رو می رسونه که خدای نکرده { مبادا با آشکار شدن این همه علائم } دوباره زمان فرج به تاخیر بی افته... .

 

        ابو سعید غانم هندی می گوید: در کشمیر هند دوستانی داشتم که از رجال کشور، در اطراف شاه آنجا بودند، آنها چهل نفر بودند که همه آنها کتابهای آسمانی: تورات، انجیل، زبور و صحف ابراهیم را مطالعه می نمودند، من و آنها مبلّغ دین {مطابق ادیان گذشته} بودیم و بین مردم قضاوت می کردیم و درباره حلال و حرام فتوا می دادیم، حتی خود شاه و مردم دیگر، در این امور به ما مراجعه می کردند.

 

        روزی بین ما سخن از پیامبر به میان آمد، به این نتیجه رسیدیم که نام پیامبر اسلام در کتابهای آسمانی هست، ولی ما از وضع او بی اطلاع هستیم. لازم است به جستجوی او بپردازیم و اطلاعاتی درآیم مورد کسب کنیم، همه دوستان به اتفاق، رای دادند که من، این مسأله مهم را پی گیری کنم.

     ابو سعید هندی می گوید: از کشمیر بیرون آمدم، پول بسیار برداشتم، دوازده ماه به سیاحت و سفر و جستجو پرداختم، تا نزدیک کابل رسیدم، عده ای از ترکهای آن سامان، سر راه مرا گرفتند و پولهایم را ربودند و مرا آن چنان کتک زدند که چند جای بدنم زخمی شد، سپس مرا به شهر کابل بردند، وقتی که شاه کابل از جریان من آگاه شد، مرا به شهر بلخ فرستاد و گزارش کار مرا به فرمانروای بلخ به نام {داود بن عباس بن ابی اسود} دادند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: زیباترین محصول حیاتــــ...

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی وقتی برای تعریف و شرح بعضی از کلمات، بدلیل وسعت  اون کلمه، عبارت ها و جمله ها کم میارن توی توصیفش، مثل اخلاص، بنظرم تعریف تئوریش اصلاً بدرد نمیخوره، به این معنی که با صرف فهمیدن و حفظ کردن معنی اون نمیشه اون رو پیاده سازی کرد، یعنی اینجا با تعریف کلمه نمی تونیم به عمل معنا ببخشیم، بلکه باید با عمل و کار درست به کلمه معنا ببخشیم.

‛‛دو صد گفته چون نیم کردار نیست

بعبارتی دکتر شهید مصطفی چمران تعریف دقیق کلمه اخلاص است.

 

شهادت دکتر چمران رو تسلیت عرض می کنم، واسه مناسبت اینروز بهتر دیدم قسمت هایی از کتاب بینش و نیایش شهید رو منتخب کنم تا اگه خوشتون اومد همین کتاب رو همراه 6 کتاب دیگه از آخر همین مطلب دانلود کنید.

بینش و نیایش؛

اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند، و بر من رحمت آورد، بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم، و آتشفشان درون م را آرام کنم[...] چه زیباست؛ راز و نیازهای درویشی دل سوخته و نا امید در نیمه شب، فریاد خورشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ...

[...] جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند، دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید … آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد [...]خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم رابه باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .

خوش دارم هیچ کس را نشناسد، هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد، هیچ کس اشک ها ی سوزانم را در نیمه های شب نبیند، هیچ کس به من محبت نکند، هیچ کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته با شم، جز خدا به کسی پناه نبرم.[...]

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...